«فصرت ادعوك آمنا و اسئلك مستأنسا لا خائفا ولاوَجِلاً مُدِلاًّ علیك فیما قصدت فیه الیك فان ابطأ عنى عَتَبْتُ بجهلى علیك و لعل الذى أبطأ عنى هو خیرلى لعلمك بعاقبة الامور …»
در این بخش از دعا مى گوییم: پروردگارا لطف و رحمت تو موجب شده كه من با این همه گناه با آرامش خاطر تو را بخوانم و با احساس محبت و انس از تو حاجت بخواهم بى آن كه بیم و هراسى به خود راه دهم در حالى كه مقصودم را عاشقانه و با ناز و كرشمه با تو در میان مى گذارم و اگر حاجتم دیر آید، از روى نادانى با عتاب و خطاب با تو چون و چرا مى كنم با این كه ممكن است دیر شدن اجابت به سود من باشد زیرا سرانجام كارها را تو مى دانى و من از اسرار عالم آگاه نیستم و از آینده چیزى نمى دانم .
هر چند لطف خداوند اقتضا دارد كه ما هیچ گاه از درگاهش نومید نباشیم و همواره با امیدوارى عرض حاجت كنیم ولى باید بدانیم كه لطف او با حكمت و مصلحت همراه است و بسیارى از تقاضاها و حاجت هاى ما به صلاح ما نیست زیرا این عالم، عالم ماده و عالم تضاد و تزاحم است و چه بسیار چیزها كه در محدوده تزاحم و تضاد نه به صلاح ما و نه به صلاح دیگران است و چه بسا در این محدوده امكان وجود ندارد البته خدا دعاى ما را بى پاسخ نمى گذارد و بى درنگ لبیك مى گوید و اگر خواسته ما را نمی دهد ولى براى ما پاداشى بزرگ مقدر مى فرماید و براى روز گرفتارى (روز قیامت) ما ذخیره مى كند.
نخست: خدا را خواندن و او را صدا زدن و اسماء صفاتش را به زبان آوردن. دوم: از او حاجت خواستن. در بعد نخست هیچ دعایى و هیچ ندایى بى پاسخ نمى ماند اما بعد دوم دعا ممكن است گاهى به تأخیر بیفتد .
در این بخش از دعا مى توان به چند نكته اشاره كرد:
الف) ادب دعا كه مبادا لطف و عنایت الهى سبب شود كه ما ادب دعا و ادب حضور را فراموش كرده و در برابر پروردگار خود را طلبكار بدانیم زیرا ما هیچ گونه حقى بر خداوند نداریم كه آن را مطالبه كنیم.
ب) آن كه دعاهاى ما بى پاسخ نمى ماند و وعده الهى به مقتضاى «اذا سئَلَكَ عِبادى عَنّى فإنّى قریبٌ أجیبُ دَعْوةَ الداعِ إذادَعانِ…» عملى خواهد شد.
ج) آن كه مبادا تأخیر در پاسخ سبب نومیدى شود چون بعضى از خواسته هاى ما به صلاح ما نیست و خدا صلاح ما را بهتر مى داند و آن را به آینده موكول مى كند و این آینده ممكن است روز قیامت باشد. چه بسا تقاضایى كه در دنیا عملى نیست زیرا دنیا دار تزاحم است و بندگان خدا گاهى چیزهاى متضاد مى خواهند كه در محدوده این عالم و در جهان ماده قابل تحقق نیست و به قول شاعر:
هر كه نقش خویشتن بیند در آب برزگر باران و گازر آفتاب
………………………………………………………
منبع:http://tebyan.net