تقديم به شهيد بزرگوار محسن حججي
در دلم گفتم شهید آورده اند
آن درخت سرو و بید آورده اند
آهِ او جانم رهایی شد ز جان
با سرش گفتم یه شاهی شد عیان
ای شهید جانم به قربان سرت
سر بریدن با لب تشنه بَرت
در دل خاک نهادند پیکرت
خاک به گریه جا بگیرد سرورت
با تنی سالم نفس دادی عجل
من خیالم تو عمل کردی عمل