همسفر بی قرار
12 دی 1391 توسط مدرسه علميه حضرت فاطمه الزهراء سلام الله عليها آمل
ای همسفر ! قرار تو باور نکردنیست
من ، اربعین ، کنار تو ، باور نکردنیست
با نیمه جان مانده ، خودم را رسانده ام
این جا ، سر مزار تو ، باور نکردنیست
بر روی سرخ هم سفرانت نگاه کن
این باغ لاله دار تو باور نکردنیست
در زیر تازیانه به سر شد اسارتم
تا آمدم دیار تو باور نکردنیست
من را ببین و مادر خود را نظاره کن
قدّ کمان یار تو باور نکردنیست
آنان به قلب خون شده جز غم نذاشتند
چیزی برای خواهر تو کم نذاشتند
مهمان شام بودم و بر میزبانیم
یک لحظه چشم خویش روی هم نذاشتند
جز سنگ و تازیانه و سیلی و کعب نی
بر زخم های وا شده مرهم نذاشتند
دیگر چه وقت حرف عبا و عمامه است
وقتی به دست های تو خاتم نذاشتند
دیدی چه طور آل پیمبر (ص) عزیز شد ؟
در مجلسی که دخترک تو کنیز شد
شاعر : محمد بیابانی