نوجوان با معرفت !
روزی پیامبر(ص) به خانه ی یکی از اصحاب خود رفت که پسری کوچک و ملیح داشت.نوجوان با گشاده رویی و تبسم به رسول خدا(ص)سلام کرد. پیامبر(ص) پس از پاسخ سلام ,از او پرسیدند: مرا دوست می داری؟ گفت: آری به خدا سوگند. پیامبر(ص): به اندازه ی چشمانت؟ نوجوان: بیشتر. پیامبر(ص): به اندازه ی پدرت؟ نوجوان: بیشتر. پیامبر(ص): به اندازه ی مادرت؟ نوجوان: بیشتر. پیامبر(ص): به اندازه ی خودت؟ نوجوان: به خدا سوگند ,بیشتر. پیامبر(ص): آیا به اندازه ی خدا مرا دوست داری؟ نوجوان: به اندازه ی خدا!؟ خدا!؟ ای رسول خدا! چنین محبتی نه برای تو و نه برای هیچ کس دیگری سزاوار نیست. من تو را نیز برای خدا دوست دارم.
آن گاه پیامبر(ص) رو به همراهان کردند و فرمودند: این گونه خدا را دوست بدارید. خدا را برای احسان و انعامش به شما دوست داشته باشید و مرا نیز برای خدا دوست بدارید.
به نقل از : ارشاد القلوب دیلمی
(م.ص)