ما ابابیل رهبریم...
هوا آشفته بود و شهر مجنون
زمین سر در گریبان ، چشم پر خون
حماسه می خروشید از گلوشان
ز رگ ها خون غیرت سخت جوشان
که عاشورا کسی رقصیده ؟ او کیست ؟
چه کس با شاه دین جنگیده ؟ کوفی است ؟
از این غم ، شهر گویا پر ز شیر است
دی از گرمای این دل ها چو تیر است
همه عمّارگون ، آماده هوشیار
تمام شهر بیدارند بیدار
شما ای جمله عالم ! گوش دارید
کلام آوازه ای بر گوش دارید
به ایران ، رهبری فرزانه داریم
اشارت او کند جان می سپاریم
الا ای فتنه گر ! ما مرد جنگیم
برای رجمت ای ابلیس ! سنگیم
ابابیلیم اگر بر فیل هایید
چو ریگی نرم ، آخر زیر پایید
نه دی سیل مردم باز جوشید
تمام سینه ها آخر خروشید
ولی حرفی است بی پیرایه ای دوست !
که این حرف از زبان یار حق گوست
بصیرت یاب بیدار است دشمن
ز حقد و کینه تب دار است دشمن
صف آرایی است اما در غبار است
میان فتنه ره دشوار و تار است
چراغ راه ما را جز ولی نیست
کسی رهبر به جز سید علی نیست …