درد دل با پدر
هنگامی که در خرابه ی شام سر پدر را نزد حضرت رقیه سلام الله علیها آوردند، به ناگاه آن دختر سه ساله و رنج کشیده شروع به درد دل با آن سر بریده کرد:
پدرجان! کدام سنگدلی سرت را برید و محاسن تو را به خون پاکت خضاب کرد؟
پدرجان! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پس از مادر، از غم فراق او به دامان تو پناه می آوردم و محبت او را در چشم های تو سراغ می گرفتم. اکنون پس از تو به دامان که پناه برم؟
پدرجان! پس از تو چه کسی نگهبان دختر کوچکت خواهد بود تا این نهال نوپا به بار بنشیند؟
پدرجان! پس از تو چه کسی غمخوار چشم های گریان من خواهد بود؟
پدرجان! در کربلا مرا تازیانه زدند، خیمه ها را سوزاندند، طناب بر گردن ما انداختند و بر شتر بی جهاز سوار کردند و ما را چونان اسیران از کوفه به شام آوردند…
(ویژه نامه ی شهادات حضرت رقیه.معاونت فرهنگی اداره ی اوقاف)
رقیه (س) دختر سلطان عشق است
رقیه (س) زینت باغ دمشق است