منزل حضرت فاطمه سلام الله عليها در خطر تهاجم
به روی قبر زهرای مطهر(س) بگفتا مرتضی(ع) با دیده ی تر
عزیزم از چه گردیدی تو خاموش چرا کردی علی(ع) را تو فراموش
چو در نزد پدر گشتی روانه نشانش ده تو جای تازیانه
بگو عهد تو را امت گسستند ز کینه پهلوی زارم شکستند
قضایا را به نزدش کن حکایت ولی هرگز مکن از من شکایت
علی(ع) با دست خود خشت لحد چید بساط ماتم خود تا ابد چید
پس از ارتحال رسول خدا صلی الله علیه و آله طبق وصیت آن حضرت به امر الهی جانشین رسالت امام علی علیه السلام بوده است ولی هنوز جنازه ی آن حضرت دفن نشده بود که عده ای در سقیفه جمع شده و با یک برنامه ریزی قبلی خلفه ی اول را به خلافت برگزیدند.
دستگاه خلافت برای تثبیت امر و مشروعیت بخشیدن به زعامت خود از حضرت علی خواستند که بیعت کند اما موفق نشدند.سرانجام با اعزام گروهی که در رأس آن ها خلیفه ی دوم بود به در خانه ی حضرت فاطمه آمدندو به زور خواستند که امیرالمومنین بیرون آمده و بیعت نماید.نه امام علی بیرون آمد و نه حضرت فاطمه در را باز کرد. ولی حضرت فاطمه خطاب به عمر گفت:«چرا دست از سر ما برنمی داری؟»
عمر دستور داد هیزم جمع کرده و در را به آتش کشیده وارد خانه شدند.حضرت فاطمه سلام الله علیها که در میان در و دیوار مجروح شده بود با گفتن “بابا یا رسول الله!” استغاثه اش بلند شد و از ستم ابوبکر و عمر شکوه کرد ولی عمر رحمی به او ننمود و با شمشیرش که در غلاف بود به پهلوهای حضرت فاطمه زد و با تازیانه اش دست ها و بازوان دختر پیامبر صلی الله علیه و آله را متورم ساخت.
حضرت علی در این حال صدای استغاثه ی حضرت فاطمه را شنیده بیرون آمد و به عمر حمله کرد و او را در یک لحظه به زمین افکند و خواست او را بکشد ولی در این لحظه سفارش پیامبر را متذکر شد که باید صبر کند و …
(سیری در سیره ی حضرت زهرا سلام الله علیها.علی اکبر بابازاده)