«أللّهمّ مَولایَ کَم مِن قَبیحٍ سَترتُه وَ کَم مِن فادِحٍ مِن البَلاءِ أقَلتُه وَ کَم مِن عِثارٍ وَقیتُه»:
خدایا! مولای من! چه بسیار بدی و زشتی که از من صادر شد و تو آن را پوشاندی و چه بسیار از بلاهای سنگین را که از من زایل و برطرف نمودی و چه بسیار از لغرش هایی که مرا از آن ها حفظ کردی…
امام رضا(ع) در پاسخ به سوال یکی از اصحابشان که از علّت نماز پرسیده بودند، در نامهای که برای او فرستادند، نوشتند: نماز، اقرار به ربوبیّت خداوند عزّ و جلّ است و نفی شریک از او و ایستادن در برابر خداوند جبّار جلّ جلاله با خواری و مسکنت و خضوع و اعتراف [به عظمت او] و طلب بخشش گناهانِ گذشته و روزی پنج بار پیشانی بر خاک نهادن برای تعظیم خداوند عزّ و جلّ. نماز موجب می شود که بنده به یاد خدا باشد و او را فراموش نکند و به ناسپاسی و گردنکشی دچار نشود و خاشع و فروتن باشد و راغب و طالبِ زیادتی در دین و دنیا باشد. علاوه بر این ها، نماز موجب می شود که انسان از گناه باز ایستد و شب و روز پیوسته به یاد خداوند عزّ و جلّ باشد، تا این که مبادا انسان، سَروَر و مدبّر و آفریننده خویش را فراموش کند و بر اثر آن به گردنکشی و طغیان و نافرمانی روی آورد. یاد کردن بنده از خداوندگارش و ایستادنش در آستان او، وی را از معاصی باز میدارد و از هر گونه فساد جلوگیری میکند. (علل الشرایع/2/317)
………………………………………………………….
(بر گرفته از سایت بیان معنوی: مرجع نشر آثار حجت الاسلام و المسلمین پناهیان http://bayanmanavi.ir)
در کتاب اصول کافی در حدیثی آمده است که ذات اقدس حق می فرماید: «من از توبه و بازگشت بنده ی خود خوشحال تر می شوم از کسی که مرکب و زاد و توشه ی خود را در سفر گم نموده و از یافتن آن مأیوس شده، به ناچار سر بر زمین نهاده و به خواب رود و خود را برای هلاکت آماده سازد، ناگاه چشم باز کند و مرکب و زاد و توشه ی خود را بالای سر خود بیند».
و باز در حدیث قدسی آمده است که: «اگر آنان که پشت به من نموده اند بدانند که من چه قدر منتظر آنان هستم و به توبه و بازگشت آن ها مشتاقم، از شوق دیدار من قالب تهی می کردند و از شدت محبت من، بند بند وجود آن ها از هم می گسست».
و یا به زبان ملکی که برای دعوت بندگان می فرستد می فرماید: «من همنشین آن کس هستم که به یاد من باشد و بخشنده ی آن کس هستم که از من طلب آمرزش کند و مطیع کسی هستم که اطاعت من نماید».
حال اندکی تأمل نما و ببین این همه کرامات و تشریفات فاخر را تو به واسطه ی چه لذت و کرامتی با آن همه ذلت و خواری روز واپسین عوض می کنی و کار را به جایی می رسانی که پس از هزار سال التماس و اصرار به مالک دوزخ، او بانگ برآورد که «إنّکم ماکثون»: شما در این جا ماندگار هستید…!
(اسرارالصلوه.آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی)
چند چیز باعث فقر می شود:
1) غنا 2) دشنام دادن
3) خیانت کردن به مسلمان 4) کثرت حرام خوردن
5) زنا کردن 6) مداومت کردن به نافرمانی خدا
7) احتکار طعام 8) سئوال کردن از مردم در حالی که احتیاج ندارد
9) عاق والدین شدن 10) شانه کردن مو در حالی که سر پا ایستاده
11) طعام خوردن در حال جنب 12) ناشسته گذاشتن ظرف های کثیف در منزل
13) جاروب کردن خانه در شب 14) برطرف نکردن تار عنکبوت از منزل
15) بی اعتنایی کردن به نماز 16) سوزادن پوست پیاز و سیر
17) لعن کردن فرزندان و دروغ گفتن 18) اظهار فقر در صورتی که فقیر نیست
19) خوابیدن میان نماز مغرب و عشا و خوابیدن قبل از طلوع آفتاب
(برگرفته از کتاب داروخانه معنوی)
یکی از علمای بزرگ و از سلسله ی جلیله ی سادات، نقل فرموده است: وقتی پدر علامه ام را پس از مرگ، در خواب دیدم پرسش هایی از ایشان پرسیدم و پاسخ هایی شنیدم:
1) ارواحی که در عالم برزخ معذبند، عذاب و سختی های آن ها چگونه است؟
در پاسخ فرمودند: آن چه برای تو که هنوز در عالم دنیا هستی می توان بیان کرد به طور مثال آن است که هرگاه در دره ای از کوهستان باشی و از چهار سمت، کوه های بسیار مرتفعی که هیچ توانائی بر بالا رفتن از آن ها نباشد و در آن حال گرگی هم تو را دنبال کند و هیچ راه فراری از آن نباشد.
2) آیا خیراتی که در دنیا برای شما انجام داده ام به شما رسیده و کیفیت بهره مندی شما از خیرات ما چگونه است؟
در پاسخ فرمود: بلی تمامی آن ها به من رسیده است و اما کیفیت بهره مندی از آن ها را هم به ذکر مثالی برای شما بیان می کنم: هرگاه در حمام بسیار گرم پر از جمعیتی باشی که در اثر کثرت تنفس و بخار و حرارت، نفس کشیدنت سخت باشد، در آن حال گوشه ی درب حمام باز شود و نسیم خنک به تو برسد، چه قدر شاد و راحت و آزاد می شوی؟! چنین است حال ما هنگام رسیدن خیرات شما.
(داستان های شگفت.آیت الله عبدالحسین دستغیب.صص409-408)
شما اگر وارد منزلی شدید که می دانید این خانه نه صاحبی دارد و نه حسابی ، نه دوربینی در کار است و نه کنترلی ، هیچ دلیلی برای نظم و دقت و انضباط در کارهای شما نیست . در خانه ی رها ، ما هم رها هستیم و هر چه ریخت و پاش نکنیم و نفس خود را کنترل کنیم ، ضرر کرده ایم ، ولی اگر بدانیم که این خانه صاحب و حسابی دارد و تمام رفتار ما زیر نظر اوست ، به گونه ای دیگر زندگی خواهیم کرد . اگر ایمان بیاوریم که این هستی ، صاحبی دارد به نام خدای حکیم و حسابی در کار است به نام معاد و برای تمام افکار و رفتار و گفتار ما پاداش یا کیفری هست ، ما نیز حساب کار خود را می کنیم و خواسته های نفس سرکش خود را مهار می کنیم . کارهایی را که صاحب خانه نمی پسندد ، انجام نمی دهیم زیرا می دانیم به حساب تمام کارهای خیر یا شرّ ما رسیدگی می شود و خداوند در کمین ماست !
(تمثیلات . حجّت الاسلام و المسلمین محسن قرائتی . ص 16)
راننده زمانی در جاده می ترسد که یا بنزین ندارد یا قاچاق حمل کرده یا اضافه سوار کرده یا با سرعت غیر مجاز رفته یا جاده را گم کرده یا در مقصد جایی را آماده نکرده و یا همراهانش نااهل باشند .
اگر انسان برای بعد از مرگ خود زاد و توشه ی لازم را برداشته باشد ، کار خلاف نکرده باشد ، راه را بداند ، در مقصد جایی را در نظر گرفته باشد ، دوستانش افراد صالح باشند و حرکتش طبق مقررات و مجاز باشد ، نگرانی نخواهد داشت .
(تمثیلات حجت الإسلام قرائتی . ص 30)
خداوند بزرگ می فرمایند :
ای فرزند آدم !
ملائکه ی من شب و روز مواظب تو هستند ؛ آن جه را می گویی و انجام می دهی ، کم یا زیاد ، همه را می نویسند . آسمان ، بر آن چه از تو دیده ، شهادت می دهد و زمین ، بر آن چه روی آن انجام داده ای ، گواهی می دهد . خورشید و ماه و ستارگان ، بر آن چه می گویی و عمل می کنی ، شهادت خواهند داد . خود نیز بر قلب و بر اعمال مخفی تو آگاهم .
پس از خود غافل مباش !
(حدیث قدسی . آداب الطّلاب . ص 5)
بنابر دیدگاه حكمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازهاى خاص دارد و هیچ چیزى بی حساب و كتاب نیست. جهان حساب و كتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.
استاد مطهرى در تعریف قدر مىفرماید: « … قدر به معناى اندازه و تعیین است… حوادث جهان … از آن جهت كه حدود و اندازه و موقعیت مكانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است.»
پس در یك كلام، «قدر» به معناى ویژگىهاى طبیعى و جسمانى چیزهاست كه شامل شكل، حدود، طول، عرض و موقعیتهاى مكانى و زمانى آنها مىگردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در برمىگیرد.
این معنا از روایات استفاده مىشود؛ چنان كه در روایتى از امام رضا علیه السلام پرسیده شد: معناى قدر چیست؟ امام فرمود: «تقدیر الشىء، طوله و عرضه»؛ «اندازهگیرى هر چیز اعم از طول و عرض آن است.» (المحاسن البرقى، ج1، ص 244)
بنابراین، معناى تقدیر الهى این است كه در جهان مادى، آفریدهها از حیث هستى و آثار و ویژگىهایشان محدودهاى خاص دارند. این محدوده با امورى خاص مرتبط است؛ امورى كه علتها و شرایط آنها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستى، آثار و ویژگىهاى موجودات مادى نیز متفاوت است. هر موجود مادى به وسیله قالبهایى از داخل و خارج، اندازهگیرى و قالبگیرى مىشود. این قالب، حدود، یعنى طول، عرض، شكل، رنگ، موقعیت مكانى و زمانى و سایر عوارض و ویژگىهاى مادى آن به شمار مىآید. پس معناى تقدیر الهى در موجودات مادى، یعنى هدایت آنها به سوى مسیر هستىشان است كه براى آنها مقدر گردیده است و در آن قالبگیرى شدهاند.
اما تعبیر فلسفى قدر، اصل علیت است. «اصل علیت همان پیوند ضرورى و قطعى حوادث با یكدیگر و این كه هر حادثهاى تحتّم و قطعیت ضرورى و قطعى خود و نیز تقدّر و خصوصیات وجودى خود را از امرى یا امورى مقدم بر خود گرفته است.
تغيير قبله از بيت المقدس به خانه ی كعبه برای همه سؤال برانگيز بود . آن ها گمان می كردند هر حكمی بايد ثابت باشد ، می گفتند : اگر می بايست ما به سوی كعبه نماز بخوانيم چرا از همان روز اول نگفتند و اگر بيت المقدس مقدم بود كه قبله ی انبياء پيشين محسوب می شد چرا تغيير يافت ؟
دشمنان نيز ميدان وسيعی برای سم پاشی يافتند . شايد می گفتند : او در آغاز متوجه قبله ی پيامبران گذشته شد اما پس از پيروزی هايش ، نژادپرستی بر او غلبه نمود و آن را به قبله ی قوم خود تبديل كرد ! يا می گفتند : او برای جلب توجه يهود و مسيحيان ، نخست بيت المقدس را پذيرفت ، هنگامی كه مؤثر نيفتاد آن را تبديل به كعبه كرد .
لذا قرآن كريم صريحاً می فرمايد : « در اين ، يك آزمايش بزرگ برای مشخص شدن وضع مؤمنان و مشركان بود » .
(بقره.143)
بعيد نيست كه يكی از علل مهم تغيير قبله ، مسئله ی زير باشد:
از آن جا كه خانه ی كعبه در آن زمان كانون بت های مشركان بود ، دستور داده شد مسلمانان موقتاً به سوی بيت المقدس نماز بخوانند و به اين ترتيب صفوف خود را از مشركان جدا كنند . اما هنگامی كه به مدينه عهجرت كردند و تشكيل حكومت و ملتی دادند و صفوف آن ها از ديگران كاملاً مشخص شد ديگر ادامه ی اين وضع ضرورت نداشت . در اين هنگام به سوی كعبه ، قديمی ترين مركز توحيد و پرسابقه ترين كانون انبياء بازگشتند . بديهی است هم نماز خواندن بببببه سوی بيت المقدس برای آن ها كه خانه ی كعبه را سرمايه ی معنوی نژاد خود می دانستند مشكل بود و هم بازگشت به سوی كعبه از بيت المقدس بعد از عادت كردن به قبله ی نخست .
مسلمانان به اين وسيله در بوته ی آزمايش قرار گرفتند تا آن چه از آثار شرك در وجودشلن ات در اين كوره ی داغ بسوزد و پيوندهای خود را از گذشته ی شرك آلودشان ببرند و روح تسليم مطلق در برابر فرمان حق در وجودشان پيدا گردد .
(فلسفه و اسرار احكام . محمد وحيدی)
خير ، مشمول شفاعت و مغفرت واقع شدن مشروط به شرايطی است كه شخص گنهكار نمی تواند يقين به حصول آن ها پيدا كند و از جمله شرايط شفاعت شدن اين است كه ايمان خود را تا واپسين لحظات حياتش حفظ كند و می دانيم كه هيچ كس نمی تواند به تحقق چنين شرايطی يقين داشته باشد .
از سوی ديگر كسی كه مرتكب گناهی شد اگر هيچ اميدی به آمرزش نداشته باشد گرفتار يأس و نوميدی می شود و همين نوميدی انگيزه ی ترك گناه را در او ضعيف می كند و به ادامه ی راه خطا و انحراف می كشاند . از اين روست كه روش تربيت مربيان الهی اين است كه همواره مردم را بين خوف و رجا نگه دارند و نه چندان به رحمت الهی اميدوارشان كنند كه دچار « امْن از مكر الهی » شوند و نه چندان آنان را از عذاب بترسانند كه گرفتار « يأس از رحمت الهی » گردند .
(سيصد پرسش و پاسخ.احمد فاطمی)
گروهی اشكال كرده اند كه حضرت علی عليه السلام با آن توجه خاصی كه در نماز داشتند و حتی تير را از پای ايشان در آوردند و متوجه نشدند ، چگونه ممكن است صدای سائلی را شنيده و به او توجه پيدا كنند ؟
پاسخ : حضرت علی عليه السلام در نماز كاملاً متوجه خدا بوده و از خودشان و امور مادی كه با روح عبادت سازگار نيست بركنار بوده اند ولی شنيدن صدای فقير و كمك كردن به او توجه به خويشتن نيست بلكه عين توجه به خداست و به تعبير ديگر كار حضرت ، عبادت در ضمن عبادت است . به علاوه غرق شدن در توجه به خداوند اين نيست كه اختيار خود را از دست بدهند و يا بی احساس شوند بلكه با اراده ی خويش توجه خود را از آن چه در راه خدا و برای خدا نيست برمی گيرند . اين جا نماز عبادت و زكات هم عبادت است و هر دو در مسير رضای خداست . بنابراين توجه حضرت صرفاً برای خدا بوده است و دليلش نزول آيه ی زير است كه به تواتر ثابت است :
« إنّما وليّكم الله و رسوله و الّذين آمنوا يقيمون الصّلوه و يؤتون الزّكوه و هم راكعون »
(سوره ی مائده.آيه ی 55)
(اصول اعتقادات.اصغر قائمی)